تاريخ : دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, | 16:59 | نویسنده : Seyyedeh Mozhdeh Bagheri

روانشناسی محیطی مطالعه پیچیده بین مردم و محیط اطرافشان است. به عقیده جیفورد
روانشناسی محیطی با شاخه اصلی روانشناسی تفاوت دارد زیرا به محیط فیزیکی روزمره می پردازد. این علم چارچوبی از نقطه نظرات، تحقیقها و فرضیات را فراهم می آورد که می تواند به ما در درک بهتری از روابط متقابل انسان و محیط اطراف، کمک کند. با استفاده از این دانش می توان پیش از طراحی و ساخت، ارزیابیهایی را انجام داد که بهترین ابزار برای طراحان حرفه ای به حساب می آید. اگر ما بدانیم چه چیز در گذشته عملکرد بهتری از خود نشانداده است، برای طراحی بهتر در آینده آمادگی بیشتری خواهیم داشت. با استفاده از تئوریهای کنترل می توان مشاهده کرد که محیط نقش اساسی را در شکل گیری احساس ارزشها و توانمند ساختن برای افراد و گروههای مختلف ایفاء می کند. فرضیه فضای قابل دفاع پیشبینی می کند که تغییرات مشخصی در طراحی فضاهای مسکونی که باعث کاهش فضاهای شهری عمومی و افزایش طبیعی نظارت، بازبینی و حس مالکیت توسط ساکنین می شود، باعث کاهش جرم خواهد شد. در محله هایی در اوهایو و نیویورک با در نظر گرفتن این امر در طراحی و توجه به فضاهای قابل دفاع، نرخ جرم کاهش یافته است. نمونه دیگر پارکی در یکی از محلات سیاتل می باشد که ساکنان محله نهایت مراقبت و نگهداری را از پارک محله خود انجام می دهند. شهروندان نقش فعالی را در از بین بردن علفهای هرز، تمیزکردن مسیرها و بطور کلی مراقبت از سلامت پارک ایفاء می کنند. در اصل آنها پارک را مال خود می دانند.
در پاسخ به سئوال "رابطه عین و ذهن در معماری منظر چیست؟" توضیح می دهد که برداشت و تفسیر مردم از طراحی منظر فراتر از منظره یا فرم فیزیکی محل می باشد. او معتقد است برداشتهای ما نتیجه ای از مشاهدات ما می باشد. یعنی چیزهائیست که هر یک از ما در یک زمان یا مکان مشخص دیده ایم و یا عدم مشاهده است که برداشت ما از طریق سایر راههای ناملموس می باشد. وی می افزاید دیدن همیشه به معنای باورکردن نیست، زیرا ما منظره را بغیر از چشمانمان از طریق سایر اندامهای حسیمان نیز تجربه می کنیم. بعنوان مثال تجربیات شخصی و نقطه نظرات ما که هیچگونه ارتباطی به منظره مشاهده شده ندارند چگونگی دید ما از منظره را تحت تاُثیر قرار می دهند. مطلب اصلی که آپتون می خواهد بیان کند اینست که اگر می خواهیم رفتار انسان را در مقابل محیط بفهمیم باید ابتدا ذهن و عین را در منظره را درک کنیم
دلبستگی مکانی، معنایی است، که ما در محلی که با آن آشنایی کامل داریم پیدا می کنیم و هویت مکان با محیط فیزیکی در ارتباط است. در بسیاری از موارد اینها بنظر می آید باهم درآمیخته شده و قابل تمایز نیستند. در واقع با پیشرفت دلبستگی مکانی در طول زمان، احساس هویت مکانی نیز شکل می گیرد ولی تفاوت آنها در ضمیری است که به هریک از آنها مربوط می شود. بنظر می رسد هویت مکانی برسطحی از ضمیر تمرکز دارد که ایجاد دلبستگی مکانی نمی کند. بعنوان مثال ما نسبت به خانه دوران بچگی خود احساس دلبستگی فراوانی می کنیم ولی در عین حال هویت خود را در شهر پدری خود می یابیم.

هستر تجلیل جامعی از وابستگی مکانی در جامعه انجام داده است. هدف از انجام این تحقیق شناسایی مکانهای مرکزی و ارزشهای آنها برای افراد است. وی با انجام پرسشنامه از ساکنین محل خواست تا محلهایی را که بیشتر برایشان ارزش و اهمیت دارند را ذکر کنند. نتیجه این تحقیق نشان داد که مکانهایی که بیشتر مورد توجه مردم بودند فاقد ارزش معماری هستند. در واقع وابستگی و هویت مکانی، ناشی از اتفاقات و خاطراتی بود که ساکنان آن محله آنرا تجربه کرده بودند. وی با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده از عموم مردم و لیستی از اماکن مورد علاقه آنها تهیه کرد. این اماکن، فضاهایی بودند که مردم نمی توانستند از آنها چشم پوشی کنند. از لیستی که با استفاده از مردم تهیه شد، برای تغییر طرح توسعه و حفظ روح و فرهنگ منطقه استفاده گشت.
بعقیده برخی از کارشناسان، شهرسازان علاوه بر توجه به ارزش کاربری زمین، باید به ارزشهای احساسی، عاطفی و روانی آن نیز توجه کنند. آنها معتقدند برای انجام این امر، شهرسازان، باید روابط و دیدگاههای مختلف مردم را راجع به زمین و سایت پروژه بدانند. بعنوان مثال بازدیدکنندگانی که حالت رهگذری دارند ارزش یک محیط را در داشتن امکاناتی از قبیل ماهیگیری، دوچرخه سواری و ... می دانند در حالیکه کسانی که دلبستگی عاطفی به منطقه دارند ارزش محل را در خاطرات یا زمانی که در آنجا گذرانده اند می بینند. در عین حال دسته سومی نیز وجود دارند که برای هر دو مورد فوق ارزش قائلند. اگر شهرسازان، هر دو گروه و نیازهای آنها را درک کنند، می توانند با رعایت توازن و تعادل تصمیمات بهتری را اتخاذ نمایند.
وابستگی و توجه به محیط زیست موضوع مهمی برای تعیین و تصمیم گیری است. اهمیت این کار در تعیین فاکتورهای موُثر و میزان اثرگذاردن آنها می باشد. اینکه فقط از مردم بپرسیم که آیا به محیط علاقه دارند یا خیر در واقع تنها مطرح کردن سئوالی است که یک جواب مثبت را طلب می کند. نتایج مطالعات نشان می دهد که برخی از فاکتورهای تاُثیرگذار در دلبستگی و علاقه عبارتند از: جنسیت، سن، خاطرات بچگی، مذهب، سیاست، طبقه اجتماعی، ملیت، فرهنگ، تفاوتهای شهری و غیر شهری، روحیات و ارزشها، تحصیلات و فعالیتها. باید به این نکته نیز توجه داشت که هر علاقه ای منجر به واکنش نمی شود و در واقع افراد راحتی خود را مهمتر از علاقه می دانند. علاقه مندیهای محیطی ممکن است در سطح گسترده ای وجود داشته باشد، ولی بنظر می رسد که آنقدر پتانسیل ندارد که به عمل منجر شود.با انجام آموزشهای لازم می توان علاقه مندیهای ساکنین و افراد محله را از حالت بالفعل به حالت بالقوه درآورد و اگر قرار است محیط تبدیل به فضایی ملموس شود تنها از راه آموزش و بخصوص از سطح دبیرستان امکان پذیر است.


 


ما وابستگی شدیدی به قوه بینایی خود داریم. در اغلب موارد آنچیزی را می بینیم که فکر می کنیم باید ببینیم. بعنوان مثال یک شیُ ممکن است از شیُ دیگری، تنها بدلیل جایگیری آن در صفحه و زمینه بزرگتر دیده شود بدون آنکه فرقی با آن داشته باشد. همچنین ما تنها در هر زمان یک تصویر را می توانیم ببینیم بنابراین ممکن است بخشهایی از یک تصویر را که وجود ندارند با توجه به تصویری که در ذهن خود ساخته ایم ببینیم.

بنظر می رسد که ما در واقع بوسیله درک طراحیهایی که نتیجه تجربیات و آموخته های ما می باشند چیزها را درک می کنیم. درک محیطی در چند زمینه با معنای عامیانه درک تفاوت دارد. این تفاوتها عبارتند از: در میزان و پیچیدگی انگیزه: درک عامیانه به مقوله هایی مثل روشنایی، رنگ و عمق بصورت جزء می نگرد ولی در درک محیطی کل منظره بصورت واحد مورد توجه است.
در درک محیطی، شخص درک کننده، بخشی از منظره است که اغلب در حال حرکت و دیدن محل از زوایای مختلف می باشد ولی در درک عامیانه این امر صادق نیست
شخص درک کننده معمولاً بوسیله یک هدف یا مقصد مشخص و واضح به محیط متصل است و اغلب در حال انجام کاری مثل نگاه کردن به علامتها یا پیداکردن یک مسیر می باشد. درک محیطی دارای دریافت و فهم بیشتر اما نامشخصتری است، با اینکه ممکن است این امر برخی از بررسیها را مشکل می کند ولی فهم وسیعتری از درک واقعی را فراهم می آورد.


رفرنس ها :

http://forum.niksalehi.com/showthread.php?t=47076

شخصیت شناسی با رنگ مورد علاقه تان

آبی
آبی رنگی شاهانه، آرام بخش و سرد است. دوستداران رنگ آبی عموماً خون گرم و فروتن هستند. آن‌ها از قوه طنز برخوردار بوده و به سادگی با دیگران عیاق می‌شوند. زیاد درباره آینده نگرانی ندارند. آن‌ها طرفدار جمله هرچه آید خوش آید هستند. اگرچه متناقض آن نیز مشاهده شده است. از آنجایی که چندین قرن رنگ آبی را مربوط به اشرافیت می‌دانستند، در نتیجه افراد اصیل خود را «دارای خون آبی» می‌نامیدند، حتی تا به امروز این همبستگی وجود دارد. افرادی که رنگ آبی را دوست دارند معمولاً سطح بالا و به طور طبیعی تند مزاج هستند. به بیان دیگر، افرادی که رنگ آبی را دوست دارند می‌توانند صفات متفاوتی را کسب کنند. می‌توانند بسیار سطح بالا یا فروتن و یا ترکیبی از هر دو را از خود نشان دهند.

مشکی
اغلب رنگ مشکی رنگی بسیار منفی شناخته شده است و رنگی بر خلاف مثبت اندیشی است. دوستداران این رنگ همه چیز را در زندگی با کمی نمک به روی آن می‌پذیرند. آن‌ها از ریسک کردن متنفر بوده و همیشه از اینکه جلب توجه کنند گریزانند. مشکی رنگ قدرتمندی است و به سادگی می‌تواند با رنگ‌های دیگر ترکیب شود ولی می‌تواند بر هر رنگی که مخلوط شده غلبه کند. دوستداران این رنگ قدرت را در رهبری به دست می‌گیرند. آن‌ها ممکن است خجالتی باشند ولی وقتی که بتوانند از پیله خود بیرون بیایند بسیار قابلیت قدرت را خواهند داشت.

سفید
سفید بیانگر صلح، شفقت و خلوص است. افرادی که رنگ سفید را دوست دارند بسیار متواضع و مهربان هستند. رنگ سفید وقتی با دیگر رنگ‌ها مخلوط شود به سادگی با آن‌ها ترکیب می‌شود و دوستداران این رنگ هم همین کیفیت را دارند. آن‌ها به سادگی با محیط و موقعیت‌ها خود را وفق می‌دهند. همچنین بسیار از خود گذشتگی دارند و اغلب دیگران را به خود ترجیح می‌دهند. برخلاف رنگ مشکی آن‌ها مثبت اندیش هستند.

سبز
سبز رنگ مقاومت و مصمم بودن است. دوستداران این رنگ اغلب جاه طلب، سخت کوش، شجاع و لجوج هستند. به محض اینکه معطوف چیزی شوند دیگر دست بردار نیستند. آن‌ها از اینکه به راحتی حرف خود را بزنند کمتر واهمه دارند. دوست دارند حرف آخر را در هر بحثی بزنند.


نارنجی
نارنجی رنگ انرژی، هیجان و گرماست. رنگ قدرت و ریاست است. همچنین نمایان گر روحیه رقابتی به عنوان یک جنگجو است. برای دوستداران این رنگ موقعیت از دست رفته بد‌ترین چیزی است که ممکن است برای آن‌ها رخ دهد. شجاع بوده و اشتیاق بسیار زیادی برای یادگیری چیزهای جدید دارند. بسیار با نفوذند و قابلیت تحریک کردن دیگران را دارند. مردم اغلب برای تشویق و نصیحت به آن‌ها رجوع می‌کنند.


زرد
زرد رنگ نور خورشید است. دوستداران این رنگ قدرت روشن کردن زندگی نزدیکان و عزیزانشان را دارند. با روحیه مثبت اندیش و دوستانه‌ای که دارند واقعاً می‌توانند زندگی را زیبا کنند. آن‌ها به طور مطلق عاشق یافتن دوست‌های جدید هستند. آن‌ها برای مصاحبت افراد فوق‌العاده‌ای هستند چرا که هیچ وقت از روشنی بخشیدن باز نمی‌ایستند. همچنین دوستان وفادار با درک بسیار بالا هستند. خلاقیت و ابتکار دیگر خصوصیت آن‌ها است.

بنفش
بنفش به عنوان رنگی شاهانه در نظر گرفته می‌شود. دوستداران این رنگ به سمت معنویت تمایل داشته و رگه‌هایی از خلاقیت در آن‌ها دیده می‌شود. همیشه ایده‌های شگفت انگیزی ارائه می‌دهند و اگر شما هیچ ایده‌ای در مورد چیزی نداشته باشید می‌توانید به آن‌ها تکیه کنید اگرچه آن‌ها اغلب خود را برتراز دیگران می‌دانند.



تاريخ : دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, | 16:42 | نویسنده : Seyyedeh Mozhdeh Bagheri
نیاز به پوشاندن مسیر کمربندی بندر Lilas پاسخی به درخواست مردم برای لذت بردن از کیفیت مناسب زندگی و محیط زیست شهری دوستانه بود.

معماری نیوز: نیاز به پوشاندن مسیر کمربندی بندر Lilas پاسخی به درخواست مردم برای لذت بردن از کیفیت مناسب زندگی و محیط زیست شهری دوستانه بود.

اصولاً آنها خواستار محیطی بودند که درخت و فضای سبز داشته باشد که بتوانند به راحتی قدم بزنند ، بازی کنند و از طبیعت و آرامش آن لذت ببرند.

شهر پاریس مایل بود که لینک‌های شهری را بازسازی کند و یا با شهرهای همسایه Lilas و Pré Saint Gervais ارتباط برقرار سازد و به همین منظور ایستگاه اتوبوس ساخت و میزبان سیرک دائمی شد.

این پروژه به منظور ایجاد ارتباط بین دو سمت مسیر کمربندی ارائه شد و تأکید آن بر استفاده از پیاده‌رو و دوچرخه بدون کم کردن ازدحام اطراف آن بود.
شهر پاریس این پروژه را به شرکت خصوصی SEMAVIP، تیمی متشکل از برنامه‌ریزان شهری و معماران منظر، محول کرد .



در ابتدا، آنها اندازه ، موقعیت باغ ، موقعیت ایستگاه اتوبوس و سیرک و مسیر پیاده‌رو را بررسی کردند.

این طرح به صورت مسابقه بین چندین معمار منظر در سال 2004 آغاز و در سال 2005 TERRITORIES برنده آن شد.

این پروژه ، طبیعت با زندگی شهری را در کنارهم می‌آورد. سنگ‌های بالای دیوارها و ساختمان‌ها و همچنین سقف منازل به گونه‌ای ساخته شده‌اند که آب باران را جمع می‌کنند و برای پر کردن استخر و آبیاری بوستان‌ و باغچه استفاده می‌شود.



بذر گیاهان به وسیله باد از مسیر کمربندی آورده می‌شوند و این مسئله باعث تنوع گیاهی در این قسمت شده است.

یک مسیر پیاده‌رو ساده عریض دو سمت را به هم وصل می‌کند. در نهایت یک دیدگاهی از جغرافیا و ترافیک پاریس در مسیر کمربندی ساخته خواهد شد.

بوستانی در فضای باز و بزرگ در مرکز ایجاد خواهد شد که با نقشه طرح همخوانی دارد. پوشش گیاهی در هر دو طرف به چشم می‌خورد. فضای مرکزی چمن‌کاری شده است و بوستان‌ها در محوری قرار گرفته‌اند که بلوار را به مناظر مرتبط می‌کند.



استخری که در مرکز قرار گرفته علاوه بر زیبایی برای مهار باران ساخته شده و تانکر بزرگی در زیر آن تعبیه شده است. در هر دو طرف، در زیر درختان مکان‌هایی برای بازی کودکان، کتابخانه و منازل باغبانان قرار دارد.

طبیعت بوستان‌ها مصنوعی نیست و نیاز محیط را برآورده می‌سازد. تمام قسمت‌های این باغ و حتی دیوارها برای رشد گیاهان مناسب هستند. این باغ هنوز جوان و در نوع خود جدید بوده و انقلابی برای سبک و فضای زندگی ساکنان می‌باشد. ساکنان برای گذر از مسیر کمربندی هر روز از این باغ‌ها می‌گذرند.

از طلوع تا غروب خورشید مردم انواع فعالیت‌های مختلفی را انجام می‌دهند. در طول شب، در باغ بسته است و نور را از حد عادی کمتر کرده‌اند و در نتیجه نور ملایمی فضا را کمی روشن می‌کند.






 
 

منبع: سایت خبری / تحلیلی معماری نیوز



تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 18:17 | نویسنده : Seyyedeh Mozhdeh Bagheri

طراحی مرکز ورزش و پارک Lansdowne

توسعه مجدد پارک با ایده « استادیومی در پارک» حرکتی جذاب در طراحی شهری به شمار می رود که تالار و استادیوم بازسازی شده، توسعه 300 هزار هکتار اراضی، نوسازی ساختمان های تاریخی و پارک شهر برای اهالی اتاوا را در بر می گیرد.

اختصاصی معماری نیوز: توسعه مجدد پارک با ایده « استادیومی در پارک» حرکتی جذاب در طراحی شهری به شمار می رود که تالار و استادیوم بازسازی شده، توسعه 300 هزار هکتار اراضی، نوسازی ساختمان های تاریخی و پارک شهر برای اهالی اتاوا را در بر می گیرد.

پروژه ارائه شده توسط شرکت cannon ، با استفاده از مزایای موقعیت مناسب سایت در کنار کانال Rideau ، ارزش های تاریخی و هویتی پارک را افزایش می دهد. نتیجه این طرح استادیومی در پارک می باشد. عکس ها و توضیحات اضافی در ادامه خواهند آمد.

پارک Lansdowne تاریخی غنی و هویتی قوی دارد. این یک ایده مهم و ابتکاری در طراحی است که آن را از باور متداول در مورد استادیوم که بنایی ثابت و ساکن می داند، جدا کرده و فضایی پویا و زنده که با حضور مردم و هنر مردمی شکل می گیرد، معرفی می کند.

این مکان به صورت یک فضای شهری عمومی / پارک و محل اجتماع مطرح می شود که استادیوم در آن تعبیه شده، اگرچه همچنان این مکان پارکی برای گذران روز می باشد. این پارک مثالی کامل و جدید از استادیوم مدرن شهری که طراحی و اجرا شده است. زمان زیادی طول نمی کشد که استادیوم ها دیگر با پارکینگ و بزرگراه ها محدود نمی شوند.



این پروژه چگونگی همزیستی استادیوم با محیط زیست اطراف آن را نشان می دهد. قاب های چوبی تصویری رمانتیک برای پارک ایجاد می کنند در حالی که ساختمان در پس زمینه آن می باشد. این قاب ها به حالت ریتمیک طراحی شده اند تا در فضا جریانی آرام و خطی ایجاد نماید و بازدیدکننده را در حالی که از منظره لذت می برد به انتهای پارک هدایت کند.

این بخش از پارک ، با محل تجمع مردم در ارتباط است و برای افرادی که می خواهند دوچرخه سواری کنند، پیاده روی نمایند و یا بدوند، همیشه قابل دسترس می باشد. در این مکان ها که شخص می تواند هم از پارک و هم از استادیوم خارج شود، تعریفی از فضا را بیان می کنند.



منظره شمالی استادیوم، بخش های کوچک پارک که بهسازی شده اند را تشکیل می دهد. بخش شمالی جایگاه تماشاگران رو به Aberdeen drive خواهد بود. بخش انتهایی شامل پله ها و آسانسور ها می باشد که فضای دو بخشی را برای استقرار ایجاد می کند. مهمان ها می توانند از بخش خرده فروشی بلیط ها را تهیه کنند.

استادیوم بازسازی شده ظرفیت 24 هزار نفر برای مناسبت ها و وقایع ورزشی دارد و قابلیت افزایش ظرفیت موقت تا 45 هزار نفر در شرایط ویژه مثل جشن های ملی و وقایع بین المللی را دارد.

پارک Lansdowne قابلیت غیر قابل باوری برای احیای شهری دارد، تاریخچه ، میراث معماری و موقعیت قرارگیری آن، شرایط خاصی هستند که با استادیوم طراحی شده در سایت، برنامه مدنظر برای فضای شهری پایدار را محقق می کند.










 
منبع: سایت خبری معماری نیوز - ترجمه: نعیمه خوانساری
کلیدها , معماری منظر , طراحی مرکز ورزش و پارک , Lansdowne , طراحی مرکز ورزشی


تاريخ : دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, | 16:7 | نویسنده : Seyyedeh Mozhdeh Bagheri
با وجود ظاهر ساده این کارهای هنری، مجسمه ها، نماهای هنری و تندیس ها و گل کاری ها، زیبایی خاصی به پارک ها و بوستان ها و فضای سبز داده و انسان را با کودک درون همراه می کند. مخاطبان و مردمی که در حال عبور هستند، هر یک معنایی را از این کارهای هنری برداشت می کنند و این پیام را می دهد که مراکز گردشگری ایران نیازمند توجه مردم و پرهیز از رهاکردن زباله هاست...

بولتن نیوز: در روزهای اخیر،  کارهای هنری شامل مجسمه، نماهای هنری و طرح های فضای سبز، در گوشه و کنار شهر و پارک ها و بوستان های تهران، توجه مسافران، گردشگران و عابران محلی را به خود جلب کرده و باعث جلب نظر مردم تهران و خودروهای در حال عبور شده است.
با وجود ظاهر ساده این مجسمه ها، نماهای هنری و تندیس ها و گل کاری ها، زیبایی خاصی را به پارک ها و بوستان ها و فضای سبز داده است و مخاطبان و مردمی که در حال عبور هستند، هر یک معنایی را از این کارهای هنری برداشت می کنند.



ایران به وسعت مراکز گردشگری و دیدنی خود و با این همه ظرفیت تاریخی و تفریحی و نعمت خدادادی، منتظر دست های پرمهر 75 میلیون ایرانی است تا جنگل ها، فضای سبز، محیط زیست و پارک ها و مراکز تفریحی و دیدنی را زیبا سازی کنیم و هر گونه زباله و پلاستیک را جمع آوری کنیم و از رها سازی زباله به طور جدی پرهیز کنیم.
شهرها و فضای سبز و استان های شمالی کشور در معرض تخریب و میلیون ها بطری و زباله پلاستیکی هستند.

این همه زیبایی خدادادی و طبعیت پر مهر، را باید با کارهای خدا پسندانه و انسان دوستانه وطبیعت دوستانه،  حفظ کنیم و شکر نعمت کنیم تا نعمت ها افزون شود.
با وجود نعمت بارندگی خوب امسال که هنوز رودخانه ها  را رونق بخشیده و پر آب کرده است و همه جا سبزه و تازگی و آب، روح ما را شاد می کند، اما مشاهده بطری های پلاستیک و زباله های دیگر، دل هر رهگذری را در پارک ها، بوستان ها، جنگل و کوه و.... به درد می آورد.
این بطری ها از کجا پیدا شد. این همه پلاستیک! آیا بطری های شیشه ای و ظرف های چینی وسفالی و بلوری بهتر نبودند؟ چه حسنی دارد که یک لیوان آب می خوریم و لحظه ای بعد یک بطری زباله از خود برجای می گذاریم؟ و در کوه و رودخانه و پارک و فضای سبز رها می کنیم


با این همه جمعیت شهر نشین که هر روز روبه افزایش است مگر چقدر آب و فضای سبز داریم که هر یک با پرتاب کردن یک بطری پلاستیکی و ظرف و ظروف پلاستیکی و... محیط و خاک نازک حاصلخیز آن را تخریب می کنیم و تبدیل به سم مخرب خاک می کنیم؟!
اگر به همین شکل لایه نازک خاک را که برای فضای سبز  و کشاورزی و گل و گیاه مناسب است، نابود کنیم، پس از آن تکلیف این همه جمعیت روبه رشد چه خواهد شد؟
اگر ما فکر نکنیم چه کسی به جای ما فکر خواهد کرد؟ چه کسی مسوول است و چه کسی به فرزندان و نوه های ما، عامل این همه کوتاهی و تخریب محیط زیست را معرفی می کند؟
جز ما که هر روز بطری های پلاستیکی و ظرف وظروف پلاستیکی دور می ریزیم چه کسی مسوول است. چه راهکاری می تواند استاندارد زندگی و بهداشت را بهتر کند اما از پلاستیک بهره نگیرد و زباله تولید نکند؟ مگر در گذشته بهداشت رعایت نمی شد؟

در گذشته  نوشابه ها  ومایعات و نوشیدنی ها در بطری شیشه ای بود و ماست را با کاسه و قابلمه به خانه می بردیم و در کاسه های سفالی می ریختیم، میوه و سایر وسایل را از بقالی  و سوپری با پاکت کاغذی حمل می کردیم و همه زنان و مردان ما زنبیل به دست می گرفتند و...
اما حالا همه چیز با ظروف پلاستیکی خریداری و حمل می شود. کسی زنبیل به دست نمی گیرد  و پلاستیک ها را در صندوق عقب خودرو قرار می دهند. ترافیک ایجاد می کنیم و مصرف سوخت و به اندازه میوه و سبزی و سایر وسایل خوراکی، پلاستیک در  محیط زیست رها می کنیم.
باید فکری کرد و حداقل در برخی میادین و مغازه ها، الگوی قدیمی را تکرار کرد تا به تدریج با فرهنگ سازی، جلوی این تخریب محیط زیست را بگیریم و فضای سبز و رودخانه و کوه و مراکز تفریحی را تبدیل به محیطی مناسب برای گردشگران داخلی و خارجی کنیم.

به راستی چه راه حلی برای جمع آوری این زباله ها داریم اگر هر کدام به اندازه سهم خود، زباله را در محیط رها نکنیم  محیط دلپذیری را خواهیم ساخت.
واقفین خیراندیش در وقف اموال خود به حمایت از محیط زیست بیایند، متولیان مراکز مذهبی مانند امامزاده ها، مساجد و....، هیات امنای فضاهای سبز و مراکز تفریحی، شهرداری ها و.... باید به اندازه حدود اختیارات و وظایف خود، برنامه ای برای جمع آوری زباله ها داشته باشند. باید بخشی از بودجه پارک ها، درآمد رستوران ها در کوه ومراکز تفریحی، بخشی از واریزی زائرین امامزاده ها و مراکز تفریحی و... را به طور مستقیم در بخش جمع آوری زباله اختصاص دهیم و هر کس که در این مهم به ما کمک می کند را تشویق کنیم و در اخبار سراسری و همایش ها با حضور مسوولان کشور، به کسانی که در راه بازسازی محیط زیست وبازیافت زباله ها تلاش می کنند، جایزه بدهند و کمک مالی و وام بدهند تا الگو سازی و فرهنگ سازی تقویت و تشویق شود.


به فریاد محیط زیست گوش دهیم به باغ ها و هوای به تنگ آمده از رفتار انسان امروز توجه کنیم، شهر تهران وشهرهای بزرگ به خاطر تخریب باغ ها و مراتع و جنگل ها، به تنگ آمده اند. باغ های شمال تهران تخریب شده و جای آن را سیمان و آهن و برج   گرفته است و ما تصور می کنیم که سمبل تمدن و تجدد و مدرنیته است . اما تعداد بیشمار خودروها در کوچه ها و خیابان ها، اجازه مشاهده گل و گیاه و آب و درخت را به ما نمی دهد.
جاده های شمال از امامزاده هاشم گیلان تا امام زاده های مازندران، از کوه درفک و دماوند تا دامنه های البرز و  زاگرس مغرور و سرفراز، همه جا زباله جمع شده است و انسان غمگین می شود. چرا این گونه شد، چرا نامهربان هستیم با محیط زیست و فضای سبز.
چرا نعمت خدا و آب و سبزه و درخت را تخریب می کنیم. باید علاوه بر قانون، جریمه ها و تشویق ها، یک موج فرهنگی ایجاد شود.
در کنار پیگیری اخبار سیاست و اقتصاد و مسائل بین المللی و ورزشی، گاهی نیز به حفظ محیط زیست مظلوم و گیاهان و جانوران و پرندگان بی زبان توجه کنیم....
بولتن نیوز، در انتظار نظرات هموطنان گرامی و کارشناسان محترم است تا راهی برای حفظ محیط زیست و حفاظت از مراکز گردشگری و دیدنی کشور بیابیم....







 






تاريخ : دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, | 15:54 | نویسنده : Seyyedeh Mozhdeh Bagheri

پارک ساحلی Hornsbergs برنده جایزه طراحی منظر سوئد Sienapriset 2012 شده است.


پارک ساحلی Hornsbergs

معماران : Nyréns Arkitektkontor
محل : Kungsholmen, Stockholm, Sweden
معماران منظر : Bengt Isling, Jacob Almberg, Ronny Brox, Magdalena Francis Kovic, Cecilia Jarlöv. Peter Kinnmark, Ulrika Lilliehöök, Staffan Malm
پیمانکار : Omniplan Cornelius Oskamp
سال : 2012
عکس ها : Åke E:son Lindman

پارک ساحلی Hornsbergs

این پارک در محلی قرار دارد که خشکی و دریاچه در خط ساحلی منحنی یکدیگر را ملاقات می کنند و طراحی آن با خطوطی ارگانیک، تمیز و مشخص صورت گرفته است.
این پارک از سمت غرب به Ulvsundasjön و آفتاب بعد از ظهر منتهی می شود.
در کنار آّب سه اسکله به بازدید کنندگان احساس شناور بودن بر روی آب را می دهد.
خصوصا در تابستان که این پارک به گردشگاهی برای ساکنان اطراف برای باربیکیو و شنا تبدیل می شود.
این پارک دارای فضاهای استراحت متعدد و حمامی با مخزن آب در ارتفاع می باشد که می تواند توسط ورزشکاران مورد استفاده قرار گیرد.
این پارک به منزله اتاق نشیمن برای ساکنان و بازدیدکنندگان شهر Kungsholmen می باشد.
گیاهان مورد استفاده در این پارک به غیر از یک مورد غیر بومی بدون باغبانی رشد کرده اند و درختان در گروهی انبوه و با گونه های مختلف گرد هم آورده شده اند.

پارک ساحلی Hornsbergs

در میان مجموعه درختان فضاهای بازی وجود دارد که عملکردها و رویداد های مختلفی در آن صورت می گیرد لبه های سمت آب از موج شکن هایی تشکیل شده که به کمک یک تاج بتنی که بر روی صخره ها قرار گرفته به سطح بالایی اتصال یافته است.
طول این پارک بیش از 700 متر است و از 4 قسمت تشکیل شده است. در غرب یک اسکله چوبی برای حمام آفتاب که به سمت دریاچه با طول های متفاوت جلو آمده است.
در شرق پارک Kajparterren در مقابل فرم ارگانیک Strandparken شکل گرفته است. صفحه ای که به طور افقی کمی بالا آمده و به سمت آب تکیه داده شده است. دورتر از آن بخشی وجود دارد که برای دسترسی بهتر بازسازی شده است.
طراحی پیشنهادی میدان Moa Martinson برروی موقعیت فضایی با یک نقطه کوچک در لبه Ulvsundasjön و بر روی تزئینات هنری آن نویسنده "Moa Martinson"تمرکز کرده است. از آن جا که کف میدان برای دسترسی به ساختمان بالاتر می رود ف در اختلاف این دو سطح دیوار و پله هایی برای نشستن شکل گرفته است. پله ها به سمت خیابان گشوده شده اند و به صورت مورب به سمت دریاچه با پیش زمینه ای از Kajparterren متمایل می شوند.
آفتاب گرم عصر نیز به همان سمت می تابد. طراحی هنرمندانه شامل دال های گرانیتی که بر روی آن نقل قول هایی از کتاب Moa Martinson حکاکی شده است.
انتخاب موضوعی، "یاس بنفش چمنزار" بوده است که نماد آسودگی و ظاهر روستایی در مقابل و تضاد با محیط شهری جدید است.

 

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

پارک ساحلی Hornsbergs

 




تاريخ : دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, | 11:25 | نویسنده : Seyyedeh Mozhdeh Bagheri

 

 



تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, | 20:32 | نویسنده : Seyyedeh Mozhdeh Bagheri

چكيده
تاريخ شهرسازي ايران حکايت از آن دارد که در عمده شهرهاي ايران محورهايي ارگانيک وجود داشته كه ارتباط بين فضاهاي مهم شهري را شكل داده اند . عمده اين محورهاي عملکردي نظير بازار ، با قرار گرفتن فضاهايي همچون مسجد , مدرسه , کاروانسرا ، فضاهاي عمومي شهري و ... در اطراف آن ، به عنوان شاخص ترين محور شهري مطرح بوده اند .
شهرسازي عصر صفويه الگويي جديد را در طراحي محورهاي شهري معرفي كرده كه بر خلاف ساختار ارگانيك محورهاي عملكردي ، همچون محور اصلي باغ هاي ايراني به صورت مستقيم طراحي شده است . هر چند اين محور در ابتدا يك محور تفرجي بوده ولي در دوره هاي بعد به عنوان يكي از شاخص ترين محورهاي شهري به صورت چهارباغ هاي شهري مطرح مي شوند .
مكانيابي هوشمندانه طراحان شهري عصر صفويه به گونه اي بوده كه از يك سو اين محور ها ، جهت توسعه آينده شهر در شهرهايي نظير اصفهان ، شيراز ، قزوين و ... را شكل داده و از سوي ديگر به صورت آگاهانه و منسجم با محور ارگانيك بازار و فضاهاي شهري حول آن و بافت کهن اصفهان تركيب مي شود . بارزترين اين تركيب را در ارتباط چهارباغ اصفهان و ميدان نقش جهان مي توان مشاهده كرد . نمونه بارز اين گونه محورهاي تفرجي كه همچون محورهاي مستقيم عصر صفويه جهت رشد و توسعه شهر شكل داده است ، محور شانزه ليزه پاريس است .
اين نوشتار با تكيه بر بستر شكل گيري محورهاي چهارباغ عصر صفويه به ويژه در اصفهان و همچنين بررسي نقش اين چهارباغ هاي شهري در توسعه شهري شيراز در دوره هاي مختلف ، در يك مقايسه تطبيقي با محور شانزه ليزه پاريس ابعاد خلاقانه طراحي شهري عصر صفويه در توسعه شهري را نمايان مي كند . 

مقدمه محور به عنوان يك عامل جهت دهنده ، سازمان دهنده و تقسيم كننده همواره در مباحثي نظير معماري ، مجسمه سازي و ..... كه به نوعي با ابزار بصري انسان در ارتباط هستند ، مطرح بوده است . آنچه از محور در بسياري از موارد تعبير مي شود خطي است كه حضور فيزيكي ندارد و به گونه اي يك عامل ذهني محسوب مي شود . اما هنگامي كه محور در شهر و فضاهاي شهري با مقياسي فراتر از معماري مطرح مي شود ،‌ چون فعاليت هاي شهري و زندگي اجتماعي در اين محور جريان مي يابد ، عملكردهاي جديدي براي اين محور تعريف مي شود . در واقع مي توان گفت اين محور جزئي از فضاهاي شهر مي شود .

 

فرهنگ لغت آكسفورد در تعريف محور آن را خطي مي داند كه جهت و حركت را نشان مي دهد . محور به عنوان يكي از عوامل اصلي جهت دهنده در معماري و شهرسازي مطرح است . لوكوربوزيه در مورد نقش محور در معماري مي نويسد : هنر معماري بر مبناي محور است . محور راهنمايي است به سوي يك هدف ؛ محور نياز قطعي به هدف دارد . هر چند محورها همواره خطوط مستقيم نيستند ولي عمده منابع و متون تاريخي غربي در تحليل نخستين ريشه هاي شکل گيري محور , به شبکه محوري باروک ارجاع مي دهند . اين شبکه به دنبال دستور پاپ سيکستوس پنجم در اتصال کليساهاي رم ايجاد شد .
پاپ سيکستوس پنجم در 1585 به مقام پاپي انتخاب شد . وي دستور داد هفت كليساي مشهور شهر رم را براي سهولت حركت زائران با خيابانهايي به هم متصل كنند . با اين حركت ايده شبكه محوري باروك مطرح مي شود . تاثير ايده سيکستوس به گونه اي است كه پس از وي اين ايده به عنوان يكي از مدل هاي نظم دهي به شهر مطرح مي شود .
به دنبال اين امر نگاه به متون تاريخي موجود در اين زمينه نشان مي دهد که محور واشنگتن در 1790 ميلادي , محور پاريس در 1853-1740 و محور دهلي نو در 1911 به عنوان نمونه هاي مطرح در طراحي محورهاي شاخص معرفي شده اند . اين در حالي است که اين شيوه در طراحي محورهاي شاخص و مستقيم شهري را در اصفهان عصر صفوي و به طور ويژه در فاصله 1628-1587 ميلادي در دوران شاه عباس صفوي مشاهده کرد . نکته بارز در مقايسه طراحي محور عصر صفوي با نقطه شروع طراحي محور مستقيم در غرب اين است که با وجود آنکه محورهاي رم و اصفهان در يک دوره زماني مشابه شکل مي گيرند , در اين زمان محور اصفهان يک محور تکامل يافته و تعريف شده است , در حاليکه محورهاي رم تنها نقش ايجاد دسترسي و ارتباط را بر عهده داشته و در واقع زمينه ها و بسترهاي اوليه شکل گيري محور در دوره هاي بعدي به وسيله ابليسک ها و عناصر و فضاهاي شاخص روبروي کليساها فراهم آمده است .
با توجه به هويت فضاي سبز شهري در محورهاي واشنگتن ، پاريس و دهلي شناخت زمينه هاي طراحي شهري عصر صفوي در ارتباط با محورهاي شاخص شهري از يک سو مي تواند اين دوره در تاريخ شهرسازي را به عنوان نقطه اوليه شکل گيري محورهاي شاخص و سبز شهري – که نقش گردشگري هم داشته اند – مطرح کرده و از سوي ديگر با توجه به سابقه طراحي ارگانيک شهري در بافت هاي کهن ايران ، اين الگوي جديد طراحي را به عنوان تحولي نو در طراحي شهري ايران معرفي کند .

اصفهان و محورهاي شاخص در شهرسازي ايران
تاريخ شهرسازي ايران حکايت از آن دارد که عمده شهرهاي ايران داراي بافتي ارگانيک بوده اند . هر چند محور به مفهوم خط مستقيم در شهرهاي ايران کمتر ديده مي شود ولي محورهايي که به صورت ارگانيک فضاهاي مهم شهري را به هم متصل مي کرده اند ، در عمده شهرهاي ايران وجود داشته است . البته بايد خاطرنشان ساخت که خيايان هاي مستقيم در شهرسازي ايران چه در دوره ساسانيان در بيشابور و چه در قرون بعد از آن يعني قرن پنجم در جرجان ( گرگان ) وجود داشته است .

 

 

محورهاي ارگانيک ذکر شده عمدتا فضاهاي عملکردي مثل بازار بوده اند که بسته به ميزان اهميت در بافت شهر و همچنين ارتباط فضايي با فضاهاي شهري اطراف به عنوان شاخص ترين محور در شهر مطرح مي شده اند . يکي از بارزترين اين محورها ، بازار اصفهان است که ميدان کهنه و ميدان نقش جهان را به عنوان مهمترين فضاهاي شهري عصر صفويه به هم متصل مي کرده است . عوامل مختلف اقليمي ، فرهنگي ، اجتماعي و .... سبب مي شود که محورهاي شاخص به صورت فضاي باز شهري و عمدتا با نقش پياده و گردشگري شهري شکل نگيرد . هر چند در محلات و بافت هاي کهن شهري ايران مي توان وجود يک محور اصلي را تشخيص داد ولي اين محور جز در مناسبات خاص هيچگاه اهميت و نقشي قابل قياس با بازارهاي ارگانيک شهري به عنوان فعالترين ، زنده ترين و شاخص ترين فضاهاي شهري را به دست نياورده اند و عمدتا به عنوان عوامل ايجاد دسترسي و ارتباط مطرح بوده اند .

در چنين بستري از شکل گيري محور در ده قرن تاريخ شهرسازي ايران بعد از اسلام فبل از عصز صفويه , شکل گيري محورهاي مستقيم شهري علاوه بر ايجاد فضاي باز شهري جهت نقش پياده تفرجي و گردشگري ، در يک دوره تحول تاريخي ارزش و اهميتي همچون بازار را بدست مي آورد . به نوعي مي توان گفت شهرسازي اصفهان عصر صفويه دو گونه محور شاخص شهري با ساختار کاملا متفاوت را به عنوان ارمغانهايي به شهرسازي دنيا هديه مي کند :
گونه اول محور ارگانيک و سرپوشيده بازار است که عنصر مسلط در تامين حياط اقتصادي شهر بوده و با ايجاد اتصال فضايي بين ميادين ، مساجد ، کاروانسراها و ... به عنوان يکي از قدرتمندترين فضاهاي عمومي مطرح مي شود . چنين ساختاري با مقياس طراحي بازار اصفهان را به ندرت در تاريخ شهرسازي ديگر سرزمين ها به عنوان يک محور ممتد شهري مي توان يافت .
گونه دوم محور مستقيم و سبز گردشگري در مقياسي است که علاوه بر ايفاي نقش در تامين فضاي سبز شهري ، با قرارگيري عناصر شاخص معماري در اطراف آن و همچنين پيوند به فضاهاي مهم شهري به عنوان ديگر فضاي عمومي شهري مطرح شده و نمونه بارز شکل گيري اين سنت جديد ، سالها پس از عصر شاه عباس در پاريس ، واشنگتن و دهلي نو با تفاوت هاي اندک ساختاري ترار مي شود .
نخستين ريشه هاي شکل گيري محور جديد را مي توان در محور باغ هاي ايراني و محور منحصر به فرد آنها جستجو کرد . اين محور که در اقامتگاههاي نخستين شاهان صفوي کاملا بارز است ، در دوره شاه عباس در مقياس شهري مطرح مي شود . محور اصلي در باغ ايراني شاخص ترين مسير باغ است . چگونگي ساماندهي عناصر باغ در ارتباط با اين محور سبب شاخص شدن آن در باغ شده است . در واقع مي توان گفت تجربه شاه عباس در محور تفرجي باغ ، وي را بر آن مي دارد تا اين محور را در مقياسي فراتر از اقامتگاه سلطنتي خود در قزوين – که در دوره شاه طهماسب در 1558 ميلادي کامل شده است – با نقطه انتهايي فراتري همچون هزار جريب برپا کند . با اين عمل شاه عباس يک فضاي معماري را با هوشمندي در تغيير مقياس به فضاي شهري تبديل مي کند . مطلب مهم در طراحي محورهاي مستقيم عصر صفويه ، شجاعت و جرات عمل طراحان شهري در اجراي يک طرح کاملا هندسي و منظم در يک بستر کاملا ارگانيک است . استفاده از خطوط مستقيم و اشکال ناب هندسي همچون مربع ، مستطيل و ... در چنين بستري نياز به يک هوشمندي در ترکيب فضاي جديد با فضاي قديم دارد . نکته اول در طراحي محور جديد اين است که هر چند اين محور به عنوان طرحي نو در اصفهان شاه عباس مطرح مي شود ، بافت قديم وارگانيک شهر که از ساليان قبل شکل گرفته ، نه تنها تحت تاثير اين عمل شهرسازي جديد قرار نمي گيرد بلکه شاه عباس در حين طراحي محور جديد به احياي بافت قديم و محور بازار همت مي گمارد .در واقع مي توان گفت مفاهيم مرمت شهري همچون بهسازي ، بازسازي و نوسازي در اصفهان اين دوره با حجم عمليات شهرسازي کاملا لمس مي شود.
نکته دوم چگونگي ترکيب فضايي محور جديد يعني چهارباغ (چارباغ) با محور ارگانيک بازار و بافت کهن اصفهان است . اتصال محور جديد به محور قديم در يک تسلسل فضايي از سخت فضاها (Hard Space ) و نرم فضاها ( Soft Space ) صورت مي گيرد . اتصال دو محور تحت پيوستگي ايجاد شده توسط عناصري همچون ميدان نفش جهان و به طور ويژه عمارت عاليقاپو ، باغ- کاخ چهلستون و باغ-عمارت هشت بهشت صورت مي گيرد به گونه اي که عمارت عاليقاپو و چهلستون نقش اساسي در اين ترکيب دارند . ميدان نقش جهان(ميدان شاه صفوي) در زمان ساخت خود يک سخت فضاي شهري بوده است . در پيوند فضايي به محور چهارباغ به عنوان يک نرم فضاي کامل شهري ، عمارت عاليقاپو و باغ-کاخ چهلستون به عنوان ترکيبي از سخت فضا و نرم فضا نقش حدواسط را بازي مي کنند . اين تسلسل فضايي که سنتي از معماري و شهرسازي ايراني است ، در محور قديم هم به صورت ترکيب فضاهاي باز ، نيمه باز و بسته در اتصال فضايي عناصري همچون مساجد ، کاروانسراها ، سراها ، خان ها و ... به محور بازار اصفهان ديده مي شود . به نوعي مي توان گفت اين جوهر تسلسل فضايي که در بناهاي معماري همچون مسجد جامع اصفهان به صورت بازي با نور و ترکيب فضاهاي باز و بسته انجام مي شود ، در مقياس شهري محور جديد اصفهان به علت ماهيت سبز بودن محور جديد و ماهيت کاملا فيزيکي و کالبدي محور قديم در پيوستگي فضايي سخت فضاها و نرم فضاها ايجاد شده و به نوعي يک انسجام شهري در ترکيب فضاي جديد با فضاي قديم ايجاد مي شود .
طراحي محور جديد چهارباغ به عنوان يک عنصر جديد شهري را مي توان با طراحي خيابان هاي مستقيم شهري در سال ها پس از شاه عباس در دوره قاجاريه وبه دنبال ورود عناصر شهرسازي مدرن به ايران مقايسه کرد . با وجود داشتن الگويي همچون چهارباغ در ترکيب با بافت کهن و عدم از ميان رفتن يکپارچگي فضايي بافت و حتي تلاش در جهت ايجاد انسجام بيشتر در شهر ، خيابان هاي مستقيم طراحي شده در اواخر دوره قاجاريه و به ويژه پهلوي اول در جهت شکست ساختار فضايي بافت کهن شهري و از هم گسستگي فضايي عناصر بافت حرکت مي کنند . پروژه طراحي چهارباغ به عنوان يک عنصر جديد در شهرسازي ايران عصر صفويه را مي توان يک نمونه بارز و کاملا هوشمندانه در نوسازي شهري دانست که در تاريخ شهرسازي ايران امتداد پيدا نمي کند .
چهارباغ و توسعه شهري در شيراز
به علت وجود يک نظام حکومتي يکپارچه در دوره شاه عباس الکوي طراحي چهارباغ اصفهان به عنوان يک محور جديد شهري در ديگر نقاط ايران نيز همچون يک تجربه جديد در شهرسازي مورد عمل واقع مي شود . شيراز که ساختار فضايي بافت کهن خود را در دوره آل بويه شکل داده و در دوره اتابکان رشد پيدا کرده است ، به عنوان يک نقطه توسعه شهري عصر صفويه انتخاب مي شود . در شيراز دومحور چهارباغ طراحي مي شود ، يکي در امتداد محور ارگانيک بازار قديم و در جهت دسترسي به دروازه اصفهان و ديگري در جهت باغشاه صفوي در ترکيب با محور قديم .
نکته قابل توجه در طراحي محور جديد باغشاه صفوي شيراز الگوي ارتباط فضايي محور جديد با محور بازار مرغ (دوره اتابکان) و بافت کهن ارگانيک است . اين الگو دقيقا الگويي است که در اصفهان مورد تجربه قرار گرفته است . ارتباط اين دو محور توسط ميدان شاه صفوي ، قصر صفوي و باغ حکومتي برقرار مي شود . ميدان شاه يک سخت فضاي شهري است . ترکيب باغ و قصر حکومتي يک فضاي ميانه و حدواسط و چهارباغ يک نرم فضاي شهري است . ميان شاه شيراز همان ميدان شاه اصفهان بوده ، قصر صفوي شيراز عاليقاپوي اصفهان است ، باغ حکومتي نيز چهلستون بوده و باغشاه صفوي در حکم هزار جريب اصفهان است . تصوير شماره 6 مقايسه الگوي طراحي در شيراز را نشان مي دهد . اين نشان از تسلط طراحان شهري عصر صفويه در اجراي يک الگوي شهرسازي دارد . انسجام ساختاري طرح توسعه شهري شيراز سبب مي شود که به دنبال حمله افغانها و از بين رفتن عمده تاسيسات شهري عصر صفويه ، در دوره زنديه ساخت و سازهاي کريمخاني بر اساس همين ساختار صورت گيرد و کزيمخان ابنيه حکومتي خود را غالبا روي محور منتهي به باغشاه و به جاي بناها و باغ هاي ويران شده صفوي احداث نمايد .
مکانيابي هوشمندانه باغشاه و چهارباغ صفوي در تعيين جهت توسعه شهري در شيراز زماني آشکار مي شود که در اواخر دوره قاجاريه و پهلوي اول ، گسترش شهر به خارج از حصارهاي شهر قديم منطبق بر محور چهارباغ صورت گيرد . اين کشش شهر به خارج از حصارهاي شهر قديم شکل گرفته در عصر صفوي ، توسط يک محور سبز در تحليل محور شانزه ليزه پاريس توسط متخصصان شهري به عنوان يک عنصر ناشناخته تا زمان خود معرفي مي شود .
سنت اصفهان در پاريس
محور شانزه ليزه پاريس در ادبيات مربوط به تاريخ شهرسازي به عنوان يک محور شاخص شهري همواره مطرح بوده است . بررسي چگونگي شکل گيري محور شانزه ليزه نشان مي دهد که اين محور ابتدا يک محور تفرجي بوده که به دنبال امتداد امتداد محور باغ هاي تويلري توسط آندره لونوتر ، معمار منظرساز فرانسوي صورت مي پذيرد . ادموند بيکن در کتاب معروف خود " طراحي شهرها " ، چگونگي شکل گيري و روند توسعه محور پاريس در دوره هاي مختلف از 1300 تا 1740 ميلادي را تحليل کرده و اين رانش شهر به طبيعت و شکل گيري محور جديد توسعه شهر را به عنوان عنصري ناشناخته تا آن زمان معرفي مي کند .
مقايسه روند شکل گيري اين محور با محور چهارباغ اصفهان نشان مي دهد که در زمان تکامل محور اصفهان به عنوان يک محور شهري يعني 1628 ميلادي (پايان حکومت شاه عباس) ، نخستين نطفه هاي شکل گيري محور شانزه ليزه به صورت مجموعه باغ هاي تويلري با باغچه هايي با فرمهاي بي هدف است . در حدود 100 سال پس از شاه عباس در 1740 ميلادي ، شانزه ليزه به نوعي شکل محوري خود را بازيافته و از طريق ايجاد يک ساختمان حدواسط در ارتباط با کاخ لوور به بافت شهري متصل مي شود . به نوعي مي توان گفت طرحي از پيش تعيين شده جهت شروع محور از بافت کهن شهري مطرح نبوده و پس از شکل گيري محور است که اتصال محور به بافت کهن مطرح مي شود .
در واقع مي توان گفت ايده طراحي محورهاي سبز شهري در جهت توسعه شهري ، به صورت آگاهانه و هوشمندانه در ترکيب با ساختار شهري موجود ، صد سال قبل از شکل گيري شانزه ليزه به صورت يک طراحي يکپارچه و منسجم شهري – نه همچون پاريس به صورت تدريجي و با گذشت زمان – در اصفهان عصر شاه عباس و در مقياسي فراتر از شانزه ليزه مطرح مي شود .

نتيجه
توسعه شهري در اصفهان عصر صفويه و به ويژه دوره شاه عباس ، اصولي در شهرسازي را مطرح کرده که مي توان از آنها به عنوان درس هاي شهرسازي ايران ياد کرده و اين دوره را به عنوان يک دوره اساسي و سرنوشت ساز در تاريخ خلاقيت طراحي شهري دانست . شجاعت عمل طراحان شهري اين عصر در طراحي محورهاي مستقيم شهري در بافتي کاملا ارگانيک و ايجاد محورهاي سبز گردشگري در مقياس شهري ، ابعاد يک فرايند خلاق و نوآورانه در طراحي شهري را پيش رو قرار مي دهد .
توجه به ساختار کهن شهري و ايجاد يک ترکيب فضايي هوشمندانه با بافت ارگانيک قديم در جهت رسيدن به يک انسجام شهري ، در طراحي محور چهارباغ اصفهان و شيراز و همچنين ايجاد يک الگوي جديد در طراحي شهري که آينده توسعه شهر را شکل داده است ، ميراثي است که در عصر صفويه شکل گرفته ولي در تاريخ شهرسازي ايران پس از صفويه امتداد پيدا نمي کند . اين الگو که ريشه در سنت معماري و شهرسازي ايراني داشته در اينجا به صورت پيوستگي فضايي سخت فضاها و نرم فضاهاي شهري منعکس مي شود . عدم رجوع به اين الگوي فضايي در قرون بعد از صفويه سبب مي شود که با وجود داشتن اسناد هدايتگر توسعه شهري اصفهان عصر صفويه در طراحي خيابانهاي مستقيم شهري ، بافت هاي کهن شهري در اثر عدم ترکيب مناسب فضايي خيابانهاي جديد با بافت ، از هم پاشيده شده و ميراث کهن طراحي شهري در ايران مورد خدشه واقع شود .
در واقع مي توان گفت طراحي محورهاي مستقيم شهري عصر صفوي يک جهش در فرايند شهرسازي ايراني است که عمده مفاهيم شهرسازي معاصر همچون طراحي يکپارچه شهري ، مرمت شهري و ... را با خود به همراه دارد . تلاش در جهت تحليل و شناخت ابعاد مختلف طراحي شهري و همچنين جستجوي ريشه هاي عدم تداوم اين سنت جديد در شهرسازي ايران در اين عصر ، مي تواند به غناي ميراث و فرهنگ طراحي شهري ايراني کمک کرده و به استفاده از اصول و مباني جهت بهبود کيفيت شهرسازي بومي معاصر بينجامد .

منبع

http://www.manzar.ws/88.aspx



تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, | 20:22 | نویسنده : Seyyedeh Mozhdeh Bagheri



صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 14 صفحه بعد
  • دانلود فیلم
  • قالب وبلاگ